English
|
|
1607;شنبه
۲۸ اسفند
۱۳۸۰
امام
حسين، در
مصاف حاجي
فيروز!
۱۳۸۰.۱۲.۲۸
ايران و جهان
از: بهروز
صوراسرافيل
پيش از آن كه
انقلاب
اسلامي، ملت
ايران را به
آزادي و
استقلال و
جمهوري
اسلامي
برساند، و
اوضاع مملكت
عادي بود،
چنين
روزهايي
ايام شادي و
سرور به حساب
ميآمد و
مردم بي هيچ
سرخري
فرارسيدن
سال نو و بهار
فرخنده را
جشن ميگرفتند
و خوشي ميكردند.
اگر هم كسي
دغدغهاي
داشت، آن بود
كه چگونه
هزينه و
سيورسات عيد
را جور كند و
از عهده خرج
مراسم
نوروزي و
احيانا سفري
كوتاه در اين
ايام شادي
بخش برآيد.
در اين ميان،
اگر هم نوروز
با محرم ـ كه
شيعيان در آن
عزاداري ميكنند
(و نه همه
مسلمانان
جهان) مصادف
ميشد، باكي
نبود. آن گروه
از مردم كه
ايمان و
اعتقادشان
با مراسم و
مناسك مذهبي
پيوند خورده
هم نوروز را
جشن ميگرفتند،
و هم به ميزان
تعصب مذهبيشان
عزاداري ميكردند.
اقليت كوچكي
به مساجد و
تكايا ميرفتند،
به سروسينه
ميكوفتند و
با ذكر مصيبت
كربلا اشك ميريختند.
اقليت
كوچكتري هم
علم و كتل به
راه ميانداختند
و در هيات
عزاداران
حسيني دستههايي
تشكيل ميدادند،
پلو خورش
نذري ميخوردند
و در ملاءعام
به سينهزني
و زنجيرزني و
گاهي هم قمهزني
و از اين قبيل
كارها ميپرداختند.
حقيقت اين
بود و هست كه
براي بخش
بزرگ مردم،
ماه محرم مثل
ماههاي ديگر
ميگذشت.
مصادف شدنش
با نوروز هم
مساله مهمي
نبود.
بيست و چند
سال قبل
گروهي از
عوامالناس
به اتفاق
جماعتي از
روشنفكران و
مليون و غيره (و
غيره هم
البته اسم
مستعار حزب
توده و امثال
آن است) دست به
انقلابي
عظيم و
باشكوه زدند
كه از همه
شعارهاي
دهان پركن
يكي تحقق
پيدا كرد و آن
كل ارضا
كربلا ـ كل
يوما عاشورا
بود.
در اثر اين
انقلاب
ميمون، به
عون حق سراسر
كشور
باستاني
ايران، درست
مثل صحراي
كربلاي صدر
اسلام دچار
خشكسالي و
بيسروساماني
و ناامني و
هزار بدبختي
ديگر شد و هر
روز از زندگي
مردم ايران
هم شبيه
روزهاي
پرمصيبت
امام حسين و
يارانش در
مصاف با يزيد
و شركا.
انگار شاعر
در وصف ايران
زير سلطه
جمهوري
اسلامي گفته
بود كه:
نبودي به جز
آه پير زني
اگر برشدي
آهي از روزني
امسال، بعد
از بيست و چند
سال يزيد
بازي و
زورگويي،
آخوندها به
فكر يك
شامورتي
تازه افتادهاند
و تصميم
گرفتهاند
نماد و محور
عزاداري
عاشورا،
يعني امام
حسين را در
برابر نماد
شاديهاي
نوروزي مردم،
يعني حاجي
فيروز قرار
دهند.
ميگويند
چون محرم است
وعاشورا،
همه بايد غصه
دار باشند،
لبخند نزنند
و عيد نداشته
باشند. حتي
آنها كه به
مناسبت
نوروز و
فرارسيدن
عيد و بهار بياختيار
خوش
خوشانشان ميشود،
دلشان ميخواهد
شاد باشند و
بوسه بر روي
دوستان و
دلبندانشان
بزنند.
حكم حكومتي
دادهاند كه
همه بايد
گريه و
عزاداري
كنند و غصهدار
باشند.
اين شايد
نخستين بار
در جهان باشد
كه حكومتي به
زور ميخواهد
مردم را غصهدار
كند و با خطبه
و سخنراني و
مقالهنويسي
و چماق و پنجه
بوكس، شادي و
سرور سال نو
ملتي را عملا
ممنوع كرده
است.
بنده نميفهمم
اگر كسي
عزادار امام
حسين باشد و
از فرط غم و
غصه اين ايام
احساس شادي و
خوشياش
نيايد، خوب
لبخند نميزند
و حركات ناشي
از شنگولي و
خوشحالي نميكند.
اين كه ديگر
نياز به
دخالت رهبر
انقلاب و
نماينده خدا
و ولي فقيه و
هنگ آيتاللهها
و حجتالاسلامها،
و لشگر حرمله
نيروي
انتظامي و بسيج
ندارد.
اگر هم كسي
گريهاش
نيايد و يا
زبانم لال
حالت غصه و
عزاداري
نداشته باشد،
و ته دلش به
مناسبت
چهارشنبه
سوري و عيد و
مشاهده نو
شدن طبيعت و
روزگار قندآب
شود، اگر همه
وليان فقيه
جهان هم جمع
شوند (كه
جمعشان
البته به دو
تا نميرسد)
نميتوانند
او را مجبور
كنند كه
عزاداري
حسين كند.
مگر اين كه
عدهاي
همچون خامنهاي
و مصباح يزدي
و امامي
كاشاني،
عملا به مردم
بگويند كه
گرچه شاد و
خوشحاليد و
دلتان ميخواهد
بشكن بزنيد و
ماچ و بوسه
كنيد،
خودتان را به
گريه و زاري و
غم و غصه
بزنيد كه جنس
دكان انقلاب
اسلامي در
اين ايام
مبارك جور
باشد و دنيا
نفهمد كه
مردم ايران
براي حكومت
اسلامي تره
هم خورد نميكنند.
اما چرا
عزاداري
حسيني و
سالگرد
واقعه غمبار
عاشورا چنين
بيرونق و
محتاج حمايت
دولتي همراه
با تهديد
چماق شده است؟
دليلش اين
است كه مردم
وقتي با طيب
خاطر در رساي
حسين اشك ميريختند
كه او،
برايشان
نماد
مظلوميت بود.
بقيه
مسلمانان
دنيا كه
امامان
دوازدهگانه
را قبول
ندارند ـ اما
شيعيان كه
قبول دارند
به امام حسين
بن علي ميگفتند
حسين مظلوم.
اما به يمن
انقلاب
اسلامي و خميني
و بقيه دار و
دسته نظام
مقدس، و به
ادعاي
يزيديان
حاكم، امام
حسين در صف رفسنجاني
و عسگراولادي
و كروبي و واعظ
طبسي و جنتي
و محسن رضايي
و بقيه اشقيا
قرار گرفته
است ـ يعني در
صف دزدان و
آدم كشان و
شكنجه گران و
تروريستها.
بنابراين،
اين امام
حسين ديگر
مظلوم نيست
كه مؤمنان در
عزايش از ته
دل غصه
بخورند و از
سر صدق و از
صميم قلب
سينه بكوبند
و اشك بريزند.
اين امام
حسين ديگر
رهبر
اردوگاه
ضعفا و ستم
ديدگان و
بيچارگان
نيست كه آنان
رنجهاي خود
را همانند و
ادامه زجرها
و شهادت غمانگيز
او بدانند.
امام ادعايي
حكومتگران
كنوني، امام
غارتگران
اموال ملت و
شكنجه گران و
قاتلان حرفهاي
و ذاتي است كه
از جورشان،
ملت به ستوه
آمده و مشت
گره كردهاش
را در جيب
ميفشارد تا
در اولين
فرصت با آن
دهان رهبر و
فقيه و آخوند
و ديگر عمله
ظلم را خورد
كند.
تصديق
بفرمائيد كه
براي چنين
امامي، كسي
نميآيد
نوروزش را
فراموش يا
لبخندش را در
سينه حبس كند
و به غم و غصه
تظاهر نمايد.
به اين
ترتيب حضرات
جمهوري
اسلامي ـ كه
امام حسين را
هم مثل ملت
ايران به
گروگان
گرفتهاند ـ
با برابر
نهادن او (و نه
امام حسيني
كه مردم ميشناختند)
با حاجي
فيروز كه
نماد خنده و
شادي و لودگي
فرادستان و
فرودستان
جامعه است،
ضربه ديگري
به حيثيت
اسلام و ائمه
اطهار و
مقدسات مردم
زدهاند و
مقدسات مردم
را دچار لطمه
و خسران كردهاند.
حكايت امام
حسين در
احوال كنوني
ايران ـ
حكايت پدر
بزرگوارش
علي است كه
عبيد زاكاني
شاعر و رند
بزرگوار قرن
هشتم به
لطيفه گفته
بود:
شيعيي به
مسجد رفت. نام
صحابه بر
ديوار نوشته
بود. خواست كه
خيو بر نام
ابوبكر
اندازد ـ بر
نام علي
افتاد. سخت
برنجيد و گفت:
تو كه پهلوي
اينان نشيني،
سزاي تو اين
باشد.
خداوند خودش
ملت ايران و
امام حسين را
از دست اين
قوم ظالمين
نجات دهد!
.
www.iranvajahan.net
|
|
|
|
|
اين تار نما را به ياد پدرم، تيمسار سرلشکر علی نشاط، و ساير قهرمانان نيروهای مسلح شاهنشاهی ايران و جانباختگان راه آزادی پيش کش نمودم
This site is dedicated to my father General Ali Neshat commander of Imperial Iranian Guards,
and to all of the other unsung heroes of the Imperial Iranian Armed Forces who fell in the name of Iran.
|
|
ا |
اين
تارنما هديه ای است به جانباختگان نيرو های مسلح
|
صدای شما وقتی شنيده می شود که بلند و رسا باشد
|
|
پارسی
|