سرباز کيست؟
و مبانی انديشه و اعتقادی
سربازان ايران
گر چه از نام پيداست، سرباز کسی است که بی هيچ چشم داشتی به راه سربلندی و اعتلالی
مام ميهن و دور از هر گونه سياست و سياست بازی جان بر کف آماده به خدمت است.
بين سربازان ايرانی با اعتقاد کامل به فرهنگ هفت هزار ساله نيا خاک اهورائی و تاريخ
و سنن اصيل ايرانزمين و با پايبندی کامل به سوگند سربازی خود در راه خدا، شاه و
ميهن از آنروز که ميهن اسير دشمنان تازی منش شد در سازمان های گوناگون در درون و
برون از مرز هاکشور به گرد هم آمدند تا دشمن جبار و جنايتکار ولايت تازی منش اسلامی
را سرنگون سازند.
از پنج سال پيس بنا بر نياز مبارزاتی و انسجام و تمرکز نيرو ها در يک جهت، نماد
سرباز از بهم پيوستن چندين سازمان معتقد به نظام شاهنشاهی در داخل و خارج از کشور و
به ويژه با همکاری افراد نيرو های مسلح شاهنشاهی و خانواده های نظاميان اعلام
موجوديت نمود و تارنمای سرباز به جهت ارتباط افراد به روی شبکه اينترنت قرار گرفت.
يکی از فعاليت های سرباز در طول ساليان پيشين، همراهی و همکاری با شورای حمايت از
خانواده جانباختگان نيرو های مسلح شاهنشاهی ايران بود و ديگر پشتيبانی از افراد
وابسته در نهاد های مبارزاتی درون کشور به ويژه شورای رهبری قيام ملی برای نجات
ايران.
قابل به توضِح است که اين نهاد اگر چه خواستار همگامی و اتحاد همه افراد و گروه های
ملی می باشد و دست همکاری را به سوی همگان دراز کرده، ولی هستند گروه هائی که به
جای فشردن اين دست آنرا به دلايلی که خود ميدانند پس زدند.
يکی از اين گروه ها "سازمان سرباز" است که اخيرا در نشريه صبح ايران (شماره 3579)
به تاريخ 29 خرداد ماه 1380 برابر با 19 ژوئن 2001 اعلام موجوديت نموده و بيانيه ای
را منتشر ساخته که در اينجا به آن اشاره کرده و مضافا اعلام ميداريم که نهاد سرباز
و افراد وگروه های وابسته به اين نهاد هيچگونه رابطه ای به جز تشابه اسمی با اين
سازمان جديد التاسيس ندارد.
اين بيانيه که تحت مديريت آقايان سرلشگر خليل شجاعی و سرتيپ رضا ماکاوند و چند تن
ديگر از افسران سابق نيرو های مسلح شاهنشاهی منتشر شده که مبين نظرات و طرز فکر
"سازمان سرباز" می باشد، کم و بيش انسان را به ياد بيانيه بيطرفی ارتش در روز شوم
22 بهمن ماه 1357 میاندازد.
همانگونه که در متن آن مشاهده می گردد، نه در سربرگ اين بيانيه نشانی از آرم ارتش
شاهنشاهی ديده می شود که نشان پرافتخار تاج و شير و خورشید است و نه کلامی از آن
نيرو های غرور آفرين و نه اشاره ای به آنکه اين آقايان درجات نظامی خود را در کدام
ارتش طی کرده اند و آن درجات بدست کدامين فرمانده به ايشان اعظا گرديده.
مايه بسی تاسف است که اين آقايان، همقطاران جانباخته سابق خود را همچون سردار دلاور
ارتش شاهنشاهی؛ تيمسار سپهبد جاويد نام مهدی رحيمی را فراموش کرده اند که چگونه در
ميان دژخيمان انقلابی جان عزيز را فدای سوگند سربازيشان و وفاداريشان به شاهنشاه
خود نمودند. و حال اين آقايان دور از خطر و در امنيت کامل چه ساده از آن سوگند مقدس
را زير پا گذارده اند.
آقايان محترم؛ بياد داشته باشيد که هميشه مرد است و قولش.
درود به روان مردانی که با سينه فراخ به پيشباز مرگ رفتند ولی قول مردانه شان را
نشکستند و به سوگند مقدس سربازی وفادار ماندند.
در اينجا مجددا به منظور رفع هرگونه شک و شبهه به صراحت اعلام ميداريم که ما به
عنوان نماد سرباز هيچگونه رابطه و همکاری با "سازمان سرباز" نداشته و نداريم و به
الزام موقعيت و وظيفه ملی و ميهنی مبانی انديشه خود را برای دوباره خوانی و ثبت در
تاريخ به پَيشگاه ملت آزاديخواه ايران تقديم ميداريم.
مبانی اعتقادی سربازان
از آغاز تا اکنون؛ از به اصطلاح روشنفکران گرفته تا مردم عادی و بی سواد بر اين
باور بودند و هستند که سلطنت نوعی حکومت است که در مقابل آن انواع ديگر حکومت از
قبيل جمهوريت قرار گرفته و ميگويند چون ما نمییخواهيم از نوع حکومت سخن بگوئيم در
نتيجه بهتر است که شاه سوگند خورده و قبول مسئوليت کرده را تنها شاهزاده و شهروند
بناميم و از سلطنت بگونه ای با هراس سخن می گويند که گوئی کلامی است حرام و ممنوع و
بيان آن انسان را به قعر جهنم میفرستد.
البته اگرعميقا به فاجعه رخ داده در کشورمان نگاه کنيم اينگونه برداشت و عکس العمل
عجيب نيست؛ زيرا يکی از ابزار دين فروشی مذهبيون در اکثر اديان، ايجاد احساس گناه
وترس از ارتکاب به گناه است.
در بسياری از اديان بشررا حتا از خداوند مهربان و بخشنده می ترسانند و می گويند که
انسان بايد از خدا بترسد و گناه نکند و برا استغفار بايد سهم امام و سهم کليسا، خمس
و ذکات و قربانی و امثال آنرا به پای دينفروشان بريزند.
بزرگترين اسلحه بکار گرفته شده در فاجعه 1357 خورشيدی همانا همين ايجاد احساس گناه
بود که تمامی ارکان کشوری، دولتی، و اجتماعی را فلج ساخت و آنگاه هيولای کژنهاد
اسلامی، مهد دليران و آزادگان را چون طعمه ای بلعيد. امروزه هنوز ما شاهد ادامه اين
احساس گناه بی پايه در تمام سطوح مبارزاتی هستيم.
سربازان معتقد اند که برای پيروزی در مبارزه در وحله اول بايستی اين احساس گناه را
از خود دورکرده و با ايمان راسخ و بی هيچ ترديد همچون هر ايرانی آزاده و پاک نهاد
قدم به ميدان رزم نهند.
دوم آنکه برخلاف باور اشتباه بسياری که خود را روشن فکر و سياسی میدانند، ما (نهاد
سربازان) بر اين اعتقاديم که مبارزات کنونی ملت ايران سياسی نبوده و در عوض اين يک
حرکت مبارزاتی فرهنگی است.
اگر چنانچه براين مهم باور داشته باشيم که مبارزات رهای بخش ايران مبارزه ای است
فرهنگی و نه سياسی، آنگاه درخواهيم يافت که آينده سياسی حکومت در گرو آراء آزاد
ايرانيان است که می توانند نمايندگان خود و نوع سياست و حکومت را در آينده انتخاب
نمايند.
ولی امروز ما در مقابل يک فرهنگ ارتجاعی عقب افتاده خرافی مذهبی قرار داريم که سران
آن با تکيه بر فرهنگ اسلامی و اعتقای به حکومت ولائی فقهای دينی که خود را منشعب از
ذات الله ميدانند و مردمان را امتی سفيه و صغير می انگارند قرار گرفته ايم. تنها
راهی که می شود اين حکومت مطلقه فرهنگ خرافی و جنايتکار را ساقط کرد توسط يک قيام
فرهنگی و آزاده است نه يک استحاله سياسی و ظاهرا اصلاح طلبی.
اين سلاح فرهنگی که روزگاری اسکندر مقدونی را شکست داد و بر بدويان تازی فائق آمد و
مغول خونخوار را در خود حل کرد، همان فرهنگی است که ابر مرد تاريخ بشريت، کورش
بزرگ، شاه شاهان و شاه هخامنشی، جهان و تاريخ انسانی را با لوحه حقوق بشر خود قرين
افتخار ساخت.
فرهنگ شاهنشاهی ايران، يک سيستم حکومتی نبوده وبلکه روشی و فرهنگی است روشن و
پيشرو و غرور آورين برای خوشبختی نسل های ايرانی. در طی قرون همين فرهنگ سنتی
ايرانيان بوده که تماميت ارضی و اتحاد لايه های گوناگون جامعه ايرانی را حفظ نموده.
هرزمان که ميهن در شرف سقوط و نابودی و از هم پاشيدگی قرار می گرفت، پادشاهی به
عنوان نماد ملی ايرانيان درفش مبارزه را بر می افراشت و ايرانيان را از چهار گوشه
ميهن به گرد هم می آورد تا دشمن را شکست دهند. به همين خاطر بود که شاه همواره
جايگاهی رفيع در ميان ايرانيان و در فرهنگ راستين ايرانی داشته است.
در فرهنگ اسطوره ای ايرانيان، ايران را همواره خاک خدا ميدانستند و فرّ شاهی يا
سلطنت همواره موهبتی از سوی اهورا مزدا برای خوشبختی و رستگاری ملت ايران و نماد
شاه را سايه يزدان بر روی خاک خدا. بر اين کلام تاکيد داريم که شاه شخص نيست، بلکه
شاه نماد و نهادی است که در هر برهه از زمانی وظيفه حراست از آن به کف کفايت
پادشاهی از سوی ملت و بخواست پروردگار تفويض ميگردد. کما اينکه پس از انقلاب
مشروطيت و تدوين قانون اساسی؛ اين اعتقاد ملی در اصل 35 متمم قانون اساسی به گونه
زير متبلور شده: «سلطلنت وديعه ای است که به موهبت الهی از طرف مردم به شخص شاه
تفویض گرديده»
يعنی سلطنت بر اساس فرهنگ ايرانی، موهبتی است الهی برای خوشبختی و اعتلای ميهن و
ملت واز آن ملت است که بطور وديعه به نماد شاهنشاهی مفوض گرديده و آن نماد بر اين
اساس و پس از سوگند و قبول مسئوليت بايستی بر حکم وظيفه بمانند محوری برای گرد هم
آئی آحاد ملت در آيد.
برحسب مشروعيت مقامی، شاه میتواند با دعوت از سران ايالات و عشاير و از متنخصصين
امور اجتماع، فرهنگی، سطاسی و نظامی، يک شورای هم آهنگی ايجاد کند که در انسجام
احاد ملت و هماهنگی ميان آنان فعاليت کنند.
بايد بخاطر داشت که پراکندگی نيروها و عدم وجود يک خط مشی مشخص باعث عقب افتادن
رهائی ميهن و درنتيجه از دست دادن جانهای بسيار خواهد بود. اگر چه بسياری سعی در
ايجاد گروه هائی ظاهرا سياسی کرده اند ولی چون ريشه در قلب و فرهنگ ملی نداشتند
همواره نا موفق بوده و نهايتا از ميان رفته و يا بصورت عوامل کشور های مهاجم به
ايران همچون عراق در آمده اند.
امروز درغياب شورای همآهنگی مبارزه، نماد سربازان بدون هيچ توقع و چشم داشتی با
همگامی و همکاری با گروه های ميهن پرست و مومن به فرهنگ و نظام شاهنشانی ايران قيام
رهائی بخش را آغاز نموده و معتقد است که در شرائط کنونی سکول و بی حرکتی در راه
نجات ميهن جايز نيست و خيانت است.
نهاد سربازان معتقد است که تنها همقدمی با ديگر گروه های صاحب ايدئولوژی فقط به صرف
براندازی رژيم غاصب جنايتکار در ايران کافی و کاری عاقلانه نيست، زيرا در زمان
پيروزی آن گروهی که از همه خشن تر و قهرآميزتر است قدرت را در دست خواهد گرفت وخود
از چاله در آمدن و به چاه افتادن است.
همبستگی ملی ميبايستی در راه هدفی مشترک باشد. اين هدف مشترک تنها براندازی رژيم
است ونه بقدرت رسيدن، استقرار فرهنگ آزاده ايرانی است که نماد شاه بعنوان
محور همبستگی ملی میتواند از جنگ داخلی و تجزيه کشور جلوگيری کند.
پس از آرامی، يک انتخابات آزاد می تواند مجلس شورای ملی را ابتدا تعين نموده و
آنگاه بر پايه رای نمايندگان ملت و براساس مبارزات سياسی متداول در کشور های
پيشرفته جهان نوع حکومت و سياست دولت را انتخاب نمود.
تعريف سرباز
در زمانی که ميهن دراشغال دشمنان ضد ايرانی و مزدورانشان قرار می گيرد وظيفه هر
شهروند توانای ايرانی است که به کسوت سربازی در آيد. هرگونه بی توجهی و بیتفاوتی به
مبارزات رهائی بخش ميهن اگر خيانت به کشور به حساب نيايد، ولی به يقين فرار از خدمت
در زمان جنگ است.
وظيفه سرباز
در شرايط کنونی که عوامل غير ايرانی و ضدايرانی تازی نهاد بر ميهن ما حکم ميرانند و
فرزندان مام وطن را در سياه چالها شکنجه و اعدام می کنند، هر سرباز بنا بر امکاناتش
از جمع آوری اطلاعات و اخلال در ارگان حکومتی گرفته تا نبرد غير مسلحانه واگر لازم
ايد مسلحانه بايد فعاليت و مبارزه کند.
سازماندهی
افراد با شناسائی دوستان و افراد خانواده بايستی سلول های مبارزاتی را ايجاد کنند و
همه روزه خود را با اخبار روز کشور آشنا ساخته و در شرائط مناسب به پشتيبانی از
جنبش های ملی و يا راسا با فراخوان نماد سرباز به سلول های ديگر برای رستاخير ملی
رهائی بخش بپيوندند.
جاويد باد نظام شاهنشاهی ايران
پاينده ايران
|