English
|
|
ميدان دربند
مجسمهی سه متری نصب شده در دربند، نماد کوهنوردان ایرانی است. مجسمهای که بسیاری از کوهنوردان خاطراتشان از ورزش را با او به یاد میآورند و سالهاست که استوار، به تماشای رهگذران ایستاده است.
پيشينه برپایی این پيکره به سال 1337(2497= 1958) برمیگردد. در آن سال کوهنوردان باسابقهی کشور وپیگيری های پیشنهادی آقای حسن وجدان خوش، کوهنورد پيشينه دار کشور ر ساخت و برپا کردن یک پيکره با موضوع کوهنوردان ایرانی را به فدراسیون کوهنوردی دادند.
سرهنگ بیات که در آن سالها رییس فدراسیون کوهنوردی بود با این پیشنهاد موافقت کرد و با همکاری و حمایت مالی شهردار تهران آقای مهام کار ساخت مجسمه آغاز شد.
سرهنگ بیات، امیر شاهقدمی را به عنوان مدل به استاد رضا لعلریاحی، مجسمهساز و استاد دانشکده هنرهای زیبا معرفی کرد. شاهقدمی حدود هشت ماه و روزی هفت ساعت نزد ریاحی میرفت و به شکلی که گفته شده بود، ژست میگرفت تا پیکر مجسمه تراشیده شود.
در بين زمان آغاز به ساخت پيکره و پايان آن رخداد ديگری در کوه های شمال تهران بوده است که در پايان به آن پرداخته شده است.
اولین بار در سال 1338 (2498) مدل گچی این مجسمه در میدان نصب شد، اما زمستان همان سال به دلیل بارندگی و یخزدگی، بخشهایی از مجسمه آسیب دید.
در سال 1341 (2501) با پی گيری استاد رفعتی افشار، رييس وقت فدراسيون مجسمه سيمانی آن آماده شد و آقايان خلیل میلانی و عبدالحسين امين از طرف فدراسيون مامور نصب آن شدند.
در آبان ماه سال 1350 (2510) بنا به پيشنهاد فدراسيون کوهنوردی ايران و موافقت انجمن شهر و شهرداری تهران نام میدان سربند به ميدان کوهنوردان تغيير يافت. اين مجسمه به بلندی کمی بيشتر از 3 متر نماد کوهنوردی شناخته میشود. بعدها به مجسمه رنگ مسی زده شد و سالهاست که در میدان دربند پابرجا و نماد کوهنوردان ایرانی است.
امیر شاهقدمی (معروف به شاهبابا) در سال 1309 (2469) در قوچان متولد شد. او سالها مربی کوهنوردی، چتربازی و اسکی بود. شاهقدمی در 17 سالگی وارد ارتش شد. هنگامی که سرباز بود با درجه «گروهبانی» به دانشگاه نظامی مرکز آموزشگاه کوهستانی پیوست و ورزش کوهنوردی را از آنجا آغاز کرد. وقتی در ارتش خدمت میکرد و در دانشگاه نظامی بود، کوهنوردی را فرا گرفت و حدود 15 سال بعد هم چتربازی و اسکی را فراگرفت.
او در طول فعالیت ورزشی خود، افتخارات بسیاری را با فتح قلههای مختلف کسب کرد، اما آنچه که نام این کوهنورد ایرانی را سر زبانها انداخت همکاری او در عملیات نجات یک فروند هواپیمای آمریکایی سقوط کرده در قله زردکوه بود. این اتفاق در سال 1340 (2500= 1961) و در ارتفاع 3870 متری افتاد که نتیجه آن نجات افراد درون هواپیما بود.
شاهقدمی حادثه زردکوه را اینگونه شرح داده است:
«هواپیمای آمریکایی به دلیل مه آلوده بودن هوا به قله زردکوه برخورد کرده و بدون آنکه آتش بگیرد واژگون میشود. این اتفاق در زمستان رخ داد و پیش از اینکه به ما مأموریتی داده شود، چتربازی از آلمان را برای نجات سرنشینان این هواپیما فرستادند. اما خود امدادگر آلمانی هم زمانیکه میخواهد فرود بیاید، چترش به صخره گیر میکند و آویزان در هوا میماند. سرانجام ارتش ایران به من و آقای نورایی دستور نجات آنها را داد.
ماموریت حدود یک هفته طول کشید. هنگام مأموریت در رسانهها شایعه شد که شاهقدمی فوت کرده است. پس از آنکه شاهنشاه متوجه شدند زنده هستیم، ما را به کاخشان دعوت کردند و از سوی رئیس جمهور وقت آمریکا (کندی) مدال لیاقت به ما اهدا شد».
اين کوهنورد پس از شورش 57 گفته هایی بر ضد شاهنشاه ادا کرده است که از آن جمله است: «يک مدال حلبی بما دادند و پولی ندادند» در حاليکه اين درست نيست و به او درجه و مقام بالاتری داده شده بود و همراه آن زندگی خانواده او کاملا تامين شده بود. شايع است، اين کوهنورد پس از شورش 57 گفته هایی بر ضد شاهنشاه ادا کرده است که از آن جمله است: «يک مدال حلبی بما دادند و پولی ندادند» در حاليکه اين درست نيست و به او درجه و مقام بالاتری داده شده بود و همراه آن زندگی خانواده او کاملا تامين شده بود.
این کوهنورد ایرانی در اردیبهشت ماه سال 1391 به دلیل کهولت سن درگذشت.
آقای خليل ميلانی پس از ديدن نوشته های بالا در روز 15 ماچ 2017 نوشته زير را فرستاده اند
((هواپيماى نيروى مخصوص ارتش آمريكا كه در ارتفاعات زردكوه٫ در ميان برف سنگين و مٍه بسيار زيادى دچار سانحه شد و با تعدادى سرنشين آمريكائى، با نداشتن ديد به كوه برخورد كرده و كاملأ متلاشى ميشود. از سرنشينان اين هواپيماى ارتش آمريكا كه از خراسان عازم مسجد سليمان بوده بيشترشان چترباز بودند كه تنها يكنفر از آنها قبل از متلاشى شدن هواپيما باچتر خودهواپيمارا ترك و فرودمى آيد ولى چتر ايشان در يك شكاف كوه گير ميكند وهمان موجب زنده ماندنش ميشود وتوسط گروه نجاتی که از تهران فرستاده شده بود، پائين آورده شد. وی اين تنها كسى بود كه از آن حادثه نجات پيدا كرد. بنا به دستور ستاد ارتش شاهنشاهى واحد ورزيده اى از مركز آموزش كوهستانى، به سرپرستى شادروان استوار شاه قدمى، ماموريت پيدا كردند تا با شادروان پرويز عظيمى و آقاى محمد رضا اكينچه كه هردو عضو سازمان كوهنوردى "سازمان كوهنوردى و اسكى جاويد" بودند برای نجات میروند.
آقای پرويزعظيمى شوربختانه در زمان ديگری در ماجراى غار كيجا كچال جان خود را از دست داد (اين غار توسط استاد عزيزم امير حسين اميرفيض، که اسب سوار، کوهنورد و وکيل دربار بودند كشف شده بود).
اين گروه نجات تنها يك نفر را كه زنده مانده بود از سخره كوه پائين آورده و جسد هفت تن ديگر از ارتش آمريكا را بدوش گرفته تا جاده اتومبيل رو برده بودند. البته هر كدام از اين كوهنوردان ورزيده ايرانى، تقدير نامه اى گروه خود و از آمريكا دريافت كردند و به مناسبت زحمات شادروان شاه قدمى مجسمه ايشان را ساخته و ما مامور شديم تا پيكره ايشان را در ميدان دربند نصب كنيم.
پيدا كردن درستى و يا نادرستى اظهار نظر اين مرد ناسيوناليست وشاه دوست مجبور کرد تا پژوهشی از دوستى داشته باشم. تا آنجا كه گويش هاى متفاوتى در مورد ايشان هست شكى نيست، آنچه درست است اينکه ايشان (استوار شاه قدمی) تا لحظه هاى آخر عمرشان، سپاسگزار رژيم شاهنشاهى بوده وبا اين افكار به خاك سپرده شده، و حتى خوب بياد دارم كه سالهاى بسيار دور كه با زنده ياد تيمسار سرتيپ دانشور كه از جانب سازمان امنيت مأمور در فدراسيون كوهنوردى شده وبعنوان دبير فدراسيون استخدام شده بود (در زمان رياست زنده ياد استاد رفعتى افشار) در مورد خيلى از كوهنوردان گفتگو ميكرديم همواره از ميهن پرستى شادروان استوار شاه قدمی و خيلى كسان ديگر، كه بعد ها از سوی اطرافيان خودشان، بدنامشان شده بودند؛ وتنها براى خود شيرينى، وكاسه ليسى رژيم فاسد ملايان مراتبی عنوان کرده اند، ياد ميكرديم.
تيمسار دانشور بعد ها به آمريكا مهاجرت كَرد وجان خود را ازمرگ حتمى نجات داد، با ايشان تا هنگامى كه زنده بود در تماس بودم.
خليل ميلانى))
|
|
Contact Us
|
Mrs. Shirin Neshat's Special Projects Click here
|
|
|
|
|
صدای شما وقتی شنيده می شود که بلند و رسا باشد
|
|
پارسی
|